جوّ جامعه
وقتی کـه جـوّ جـامعـه، بـادل تبـانی می کنــد
بر عقل خوار منزوی ،دل حکمرانی میکند
شیطان هم از شوق و شعف، با نقشه های پرهدف
بر هر دل سرگشته ای، خدمت رسانی میکند
زن ساربان شوهرش ،میگردد واو از پی اش
ناخواسته یا خواسته ،خوش کاروانی میکند
حـکم جـوان خـام را، مـادر پذیـرا می شـود
با او پـدر هـم لاجـرم، کار جـوانی میـکند
دختر به دنبال دلش ،ازخانه بیرون میرود
هرکس ز عفت گویدش، او سر گرانی میکند
مردم به راه دل روان، باشند و«آبی»همچنان
همـواره از اعماق جان ، آتشفشـانی میکند