شعله های خشم
شعله های خشم
دارم آتش می سرایم شعله ها پس پر بگیرید
عقده های سینه تنگ مرا بر سر بگیرید
شعله های سر به طغیان درون پر خروشم
آتش خشم مرا بر هرچه شوم و شر بگیرید
در کمین هرچه بدمستی و نامردی و پستی
در تمام صحنه های زندگی سنگر بگیرید
هرکجا تر می شود سد ره سوزاندن خشک
با خروش آنجا درآیید و به خشک و تر بگیرید
بهر تأثیری به دلهای لطیف و مهر پرور یکسر از جام بلورین هنر ساغر بگیرید
هرزه های دامن فرهنگ را نابود سازید
بر لوای ضدّ فرهنگی خروشانتر بگیرید
تندرآسا نا شکیبا سیل واری کوه پیما در مسیر خویش هر ناباب را در بر بگیرید
بانگهای بادهای معده های پر هوس را چون صدای غارعار و وق وق و عرعر بگیرید
کوهها همراه اقیانوسها و هرچه دریا
چون دلم آشفته گردید و ز سوزم دربگیرید
ذهنهای رهنمای فاسدان هرزه برلب از خروش عقل پر دردم کمی باور بگیرید
گردهای ناشی از طوفان دلهای هوایی
زیر پای شعله هایم جا به خاکستر بگیرید
گر ز «آبی» دوستان خواهید پندی یادگاری
شعله های سرخ جانش را به قاب زر بگیرید