سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جنون سیگار (بخش 1 از رمان 300 صفحه ای)

مقدّمه

بنام خداوندی که انسان را آفرید و امکانات لازم را در اختیارش قرار داد تا به کمک عقل و راهنمایی ی پیامبرانش رسالت مقدّسش را که عبادت خداوند متعال و خدمت صادقانه به خلق می باشد ، به نحو احسن انجام دهد. و بهانه ای برای ترک آن نداشته باشد .

بنابراین هرکس به نسبت استعدادهای خدادادی و امکاناتی که در اختیار دارد ، وظیفه ای نیز دارد .که هرچه امکاناتش بیشتر و وسیعتر و یا استعدادهای بیشتری داشته باشد ، وظیفه اش نیز سنگینتر می شود . و چنانچه به وظیفه ی خود عمل نکند ، علاوه بر ناسپاسی نسبت به نعمتهای خداوند منّان ، به خود و افرادی که می توانسته است آنها را از محصول استعدادهایش بهره مند سازد و نساخته است، ظلم روا داشته است.

البتّه این را هم باید در نظر داشت ؛ که خداوند هیچ موجودی را بدون استعداد نیافریده است .و هیچکس نمی تواند ادّعا کند ، که من هیچ هنر و استعداد و نیرویی ندارم ، و در نتیجه از ارائه هر گونه خدمتی به مردم معاف می باشم .

همین که فکر می کند ، حرف می زند و درجهت اهدافش حرکت و تلاش می کند ، استعدادهایی خدادادی است که می تواند به وسیله ی آنها بسیاری از مشکلات خود و جامعه اش را برطرف سازد . و هرچه در آنها قویتر و مسلّط تر باشد به همان نسبت مسؤلیّتش بیشتر است.

مثلاً کسی که فکرش در مواردی از بعضی مردم بهتر کار می کند ، وظیفه دارد در حدّ توان و امکاناتش به آنها یاری برساند .و چنین فردی نباید از این استعدادش در راه نیرنگ و اجحاف به فرد یا افرادی از جامعه خواه آشنا و یا بیگانه استفاده نماید.

و همچنین کسی که خوب حرف می زند ، وظیفه دارد مردم را از هنر خوب حرف زدنش در بیان مطالب مفید و اظهار واقعیّتها بهره مند گرداند و در حد امکان از امر به معروف و نهی از منکر دریغ نکند . نه اینکه زبانش را در فریب خلق و چاپلوسی نسبت به ارباب زر و زور بکار گیرد .و یا مردم را به کارها و راههای ناشایست راهنمایی و دعوت کند.

و نیز کسی که قدرت بدنی خوبی دارد ، موظّف است از آن در جهت کمک به ضعیفان استفاده کند . نه اینکه برای زورگویی در برابر افراد ضعیف و ناتوان جامعه ابراز اندام نماید .

پس می توان گفت هیچ هنر و استعدادی نمی تواند بدون انجام عملی مفید، برای کسی مایه ی افتخار باشد ، بلکه فقط یک مسؤلیّت است که در افراد ناشایست حتّی باعث شتاب و گستردگی در کسب بدبختی و گمراهی و در بعضی موارد باعث بی آبرویی در دنیا و یا در آخرت و یا در هر دو خواهد شد.

در دوران مختلف در سرتاسر جهان متفکّرین ، نویسندگان ، شاعران و هنرمندان زیادی ظهور کرده اند و مطالب فراوانی در زمینه های مختلف نیز از خود بجا گذاشته اند که با مطالعه و بررسی ی آثارشان مشخص می شود ، که از استعدادهای خوبی برخوردار بوده اند و یا هستند .ولی متأسّفانه در بینشان ، درصد افرادی که از استعداد های خدادادی ی خود خیرخواهانه وخداپسندانه استفاده نموده باشند  چندان قابل توجّه نیست .

همانطور که بعضی از سرمایه داران از سرمایه شان در راه رفاه شخصی و خانوادگی و به زمین زدن سرمایه داران کوچکتر از خود بهره می برند، بسیاری از نوابغ هنری ، ادبی و علمی جهان نیز از نبوغشان در جهت بدست آوردن شهرت شخصی و خانوادگی و یا در راه رسوایی و خراب کردن افراد حقیقت گو ویا کم استعداد استفاده کرده اند و می کنند .و یا آن را فقط در سرگرم کردن مردم و به باطل کشیدن اوقاتشان صرف نموده و می نمایند .

چنین افرادی مدّتی فکر می کنند و زحمت می کشند ، داستان یا شعر یا یک کتاب تحقیقی و یا یک اثر هنری به جامعه عرضه میکنند ،که متأسّفانه مطالعه ی آن باعث گمراهی ، یا وقت گذرانی ی بیهوده و یا بدبینی نسبت به یک یا چند نفر و یا گروهی از افراد ویا سست اعتقادی به آموزه های اخلاقی و مذهبی می شود . که محصولی مخرّب و منفی برای جامعه است .

اینجانب با وظیفه ای که در حدّ لیاقت خودم نسبت به جامعه ی بشری احساس می کنم ، اقدام به نوشتن چنین رمّانی نمودم و امیدوارم توانسته باشم ، خدمتی هرچند کوچک در جهت تشویق مردم و خصوصاً جوانان به ترک سیگار ارائه داده باشم . که البتّه قضاوت درست را در این مورد مردم خواهند نمود.

هرچند بیش از نود درصد مطالب کتابی که تقدیم خوانندگان گرامی می شود ، تخیّلی است ، ولی بر مبنای واقعیّتهایی است که ممکن است قسمتی از آن برای هرکسی پیش آمده باشد . و اگر هم احیاناً تا کنون پیش نیامده است ، چیزی دور از ذهن و باور عموم نیست . در ضمن به عرض می رسانم : اینجانب نیز اشعار و رمّاتها و داستانهای کوتاه زیادی در موضوع های مختلف و متنوّع نوشته ام که به علّت گرفتاریهای پی در پی ی زندگی متأسّفانه تاکنون موفّق به تکمیل ، و یا اصلاح و آماده سازی ی آنها برای چاپ نشده ام . که اگر عمری باشد و خداوند توفیق دهد ، شاید به زودی بتوانم اقدام به چاپ تدریجی آنها بنمایم .

 کتابی که هم اکنون با عنوان «جنـون سیـگار» عرضه می شود ،اوّلین کتابی است که به خاطر اهمیّت موضوع تصمیم به چاپ آن گرفته ام .که امیدوارم با همه ی عیب و ایرادهایی که ممکن است بر اثر کم تجربه ای و شتابزدگی داشته باشد ، در مجموع مورد پسند قرار گیرد. درعین حال ، با اعلام شماره ی تلفن همراه 09155573975 آماده ی قبول هر گونه پشنهاد و انتقاد به صورت پیام کوتاه می باشم ، تا در صورت لزوم در چاپهای آینده مدّ نظر قرار گیرد .

درخاتمه از درگاه خدای بزرگ آرزوی سلامتی و موفّقیّت برای همه ی نیک اندیشان و خدمتگزارانی که بدون ادّعا و دور از ریا وقت خود را صرف عرضه ی آثار ارزنده در جهت راهنمایی و اعتلای فرهنگی و بهبود وضع زندگی بشر نموده و می نمایند ، دارم .         باتشکّر    احمد ابراهبم زاده «آبی »

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه ای از خودم

از آنجایی که خودم در هنگام مطالعه ی هر کتابی مخصوصاً اگر از مطالعه ی آن لذت ببرم ، روی حسّ کنجکاوی ، دوست دارم بدانم نویسنده ی کتاب چگونه آدمی است و چه مشخّصاتی دارد ، لذا به خاطر اینکه ممکن است احیاناً نیز بعضی از خوانندگان این کتاب احساس مرا داشته باشند و از اینکه ندانند چه جور آدمی و با چه مشخصاتی آن را نوشته است احساس ناراحتی و کمبود اطلاعات کنند ، لازم دانستم خلاصه ای از زندگی پر فراز و نشیب خود را به شرح زیر تقدیم نمایم :

این جانب احمد ابراهیم زاده متخلص به آبی در سال 1330 هجری شمسی در روستای اخلمد از توابع چناران از بخشهای شهرستان مشهد متولد شده ام . و چون پدرم در مشهد مشعول تحصیل علم حوزوی بوده است و در روستا ملک و مالی نداشته ایم در زمانی که من حدود سه ساله بوده ام به اتفاق مادرم برای ادامه زندگی به مشهد آمده ایم .

من از سه چهار سالگی به علّت علاقه زیادی که به نقاشی داشتم شروع به خط خطی کردن و کشیدن نقاشی در هر کاغذ و دیواری که به دستم می رسید نمودم و در هفت سالگی که وارد مدرسه ی ابتدایی ی مکرّم شدم ، متأسّفانه یادم نمی آید که در مسیر طولانی ی بین مدرسه تا خانه دیوار قابل استفاده ای را بدون نقاشی گذاشته باشم .این علاقه ی زیاد من به نقاشی تا دوران دبیرستان نیز ادامه داشت و در دبیرستان علاوه بر نقاشی در تولیدات و ابتکارات در کارگاه و همچنین در رشته ی ریاضی مخصوصاً در مرحله ی اوّل به درس هندسه ی مسطّحه و سپس حساب و بعد از آن مثلّثات نیز استعداد و علاقه ی زیادی داشتم و مورد تشویق معلّمین مربوطه قرار می گرفتم .

 در رشته ادبیات فقط در قرائت و املاء خیلی خوب بودم و همه ی نمره هایم 20 بود و در رشته ی طبیعی نیزاز همه بیشتر به زیست شناسی و مطالعه ی زندگی حیوانات علاقه مند بودم و در بقیّه ی درسها علاقه ای از خود نشان نمی دادم و نمراتم معمولاً بین 13 تا 17 بود .

 در اواسط دوران دبیرستان به علّت حسّاسیت در امور اجتماعی و دچار شدن به بیماریهای مختلف بخصوص از سال چهارم دبیرسان به بعد و نیز به علت ناراحتی شدید کلیه که در آغاز سال پنجم دبیرستان تازه گریبانگیرم شده بود و در نتیجه ی غیبت در ثلث اول و دوم به خاط استراحت در خانه و بستری شدن در بیمارستان و انجام عمل جراحی بیشتر دبیران با کمال نامردی به جای احوالپرسی و مدارا با اینجانب بدون توجه به پایه ی قوی و نمره های خوب سال قبلم با نمره های صفر و یا 7 قلبم را داغدار و روانم را آشفته کرده بودند دچار انقلاب روحی ی شدیدی شدم و نتوانستم علاقه مندی و پشتکار خود را به درسها ادامه بدهم و بیشتر وقت خود را صرف مطالعه ی تنها کتاب شعری که داشتم و آنهم دیوان سعدی بود نمودم و کم کم احساس کردم خودم هم شاعر شده ام و شروع به سرودن شعر کردم .

 اوّلین شعرم را که به صورت غزلی خطاب به بلبل بود برای دبیر ادبیّاتم که فردی متشخص و باجبروت و کمی تندخو و خشک منش بود و حاضر نبود با بسیاری از دانش آموزان و مخصوصاً با من که طبیعتاً فردی خجالتی و گوشه گیر با نمرات متوسط علوم انسانی و ادبیات بودم انسی داشته باشد ، خواندم . او از شنیدن شعرم چنان شگفت زده و خوشحال شد که رفتارش از زمین تا آسمان با من فرق کرد و از آن به بعد با دیده احترام به من می نگریست و خیلی تشویقم می کرد که آن را جهت چاپ به روزنامه ی خراس